خانه
بایگانی
تماس با من


دوسشون دارم
کلام خدا
دیوان حافظ
دکترشریعتی
صمد بهرنگی


LOGO

حرفهای تنهایی من



حرفهای تنهايی من

هنر و ادبیات
مثنوی های مولوی
موسیقی آذری
شعرای معاصر
استاد فرشچیان


خانه دوست کجاست

خبرچین
درویش
آشفته بازار
کلبه صداقت
دنیای دخترک
لینکستان
سرزمین غم


آخرین نوشته ها




وبلاگها و سایتهای ایرانی

ليست وبلاگهای به روز شده

Goftegoo top 50


تعداد بازدید کننده

پشتیبان شبکه




 


Friday, February 20, 2004

جمعه یک اسفند 1382
عنوان: آفتاب می تواند در شرق غروب کند

برام یک عادت شده بود دیدن هر روز صبح اون و آخرین نگاه بهش قبل از خواب.هر روز صبح که از خونه بیرون میزدم اولین کارم رفتن به دکه روزنامه فروشی محلمون بود و آخر شب که خسته می رسیدم خونه شروع می کردم به ور رفتن بهش و خوندن مطالبش. تو این هفت هشت ماه جزئی از زندگیم شده بود صفحات خوندنی زیاد داشت (رسانه,جامعه,بومرنگ,روزنامک,سینما, مصاحبه های واقعا جالب و. ..) هر روز حداقل دو ساعت از وقتم می گرفت الحق و الا نصاف مطالب جالبی داشت البته ضعفهایی هم داشت اما برای اولین بار بود که می دیدم یک روزنامه اینقدر مطالب تخصصی داره آخرین نوشته ای که ازش خوندم خوب یادمه چهارشنبه حدود ساعتای یک شب بود یک مصاحبه جالب با امیر حسین چهل تن در باره رمانی که درباره تهران نوشته بود صبح که رفتم بیرون هر چی روی دکه روزنامه فروشی گشتم خبری ازش نبود اما ازتیتر یکی دیگه از روزنامه ها فهمیدم چی شده ؟ توقیف موقت. برای من یک جور ضد حال بود(اگر چه پیش بینیش زیاد سخت نبود) حتما یک دلیلی داشت که درش تخته کردن یک دلیل یا دلایلی که من نمیفهمم وگرنه نمیشه که همینجوری بیان به یکی بگن دیگه بسه!کافیه! اون هم بی سر وصدا ودرست یک روز قبل از...
یک دوستی داشتم که به من می گفت هر اتفاقی که برات افتاد چه کوچیک وبی اهمیت(مثل همین) و چه بزرگ ومهم سعی کن نقاط مثبت اون ببینی . دیدم کم بی راه نمیگه مثلا نکات مثبت این چیه؟
بذار یک کم فکر کنم آهان فهمیدم الان میگم یعنی می نویسم:
اولا اینکه می تونم بجای خوندن مطالب این روزنامه وروزی صد تومن پول الکی بابت خریدنش(البته اوائل پنجاه تومن بود) که به عبارتی میشه در ماه حدود سه هزار تومن ودر مدت انتشار حالا بگیم حدود هفت ماه میشه مجموعا بیست ویک هزارتومن وروزی دو ساعت وقت صرف خوندنش که اینهم در ماه میشه شصت ساعت ودر هفت ماه میشه حدود چهارصد وبیست ساعت کتابای مفیدتری بخرم و وقتمو رو کارای دیگه بذارم به این میگن بهینه سازی زمان و هزینه!

دوما اینکه آدم میتونه برگرده به گذشته مثلا به هفت ماه پیش و یک مرور اجمالی به زندگیش بکنه اصلا حیف نیست که بهترین سالهای عمرت (به قول بعضیها) صرف خوندن روزنامه بکنی اونهم روزنامه ای که مطالبش هیچ ربطی به رشته تحصیلیت وشغلت وکلا زندگیت نداره. واقعا سعید برات متاسفم آخه کی می خوای آدم بشی!

سوما اینکه خوندن مطالبی که هیچ ربطی به تو وزندگیت نداره باعث تشتت فکری(چی چیه فکری؟!) میشه و همین باعث میشه که تو کارای خودتم موفق نباشی پسر یک کم به فکر پیشرفت باش اینقدر این شاخه اون شاخه نپر برو آدم باش آفرین پسر خوب .

چهارما و از همه مهمتر باعث شد که بعد از مدتها( فکر کنم حدود دو هفته) یک سری به این وبلاگ سوت وکور و مظلوم بزنم (آخی بمیرم براش).... اگه بخوام بگم می تونم تا صبح برای توقیف این روزنامه نکته مثبت بیارم پس ندیدنش زیاد هم ضد حال نبود آدم وقتی یک کم فکر میکنه میبینه زیاد هم بد نشدا...
اما حالا چون بهش عادت کرده بودم و تو یک مدتی هر چند کوتاه یک جورائی یک قسمت کوچیک از تنهائی منو پر کرده بود از خدا میخوام که این بار این تعطیلی موقت تبدیل به تعطیلی دائم نشه (یک جورائی سنت شکنی بشه) و اگه یک روز زبونم لال روم به دیوار مادام العمر در روزنامه تخته شد برو بچه های با استعداد و باسواد روزنامه وزین شرق یک محل دیگه برای ادامه کارهاشون پیدا کنن (امین) .
بیچاره ها با چه شعار مسخره ای (خودتی) اومده بودن تو میدون :
(آفتاب از شرق طلوع میکند) شاید نمی دونستن آفتاب می تونه تو همون شرق غروب کنه!!!



















#FFFFFF

صفحه اصلي :: آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?