خانه
بایگانی
تماس با من


دوسشون دارم
کلام خدا
دیوان حافظ
دکترشریعتی
صمد بهرنگی


LOGO

حرفهای تنهایی من



حرفهای تنهايی من

هنر و ادبیات
مثنوی های مولوی
موسیقی آذری
شعرای معاصر
استاد فرشچیان


خانه دوست کجاست

خبرچین
درویش
آشفته بازار
کلبه صداقت
دنیای دخترک
لینکستان
سرزمین غم


آخرین نوشته ها




وبلاگها و سایتهای ایرانی

ليست وبلاگهای به روز شده

Goftegoo top 50


تعداد بازدید کننده

پشتیبان شبکه




 


Friday, December 24, 2004

1- اول اینکه دیروز رفتیم نظام وظیفه برای تقسیم ......فعلا گفتند آموزشی را که حدود دو ماهه در نیروی هوایی باشیم تا بعد از دو ماه محل خدمتمون مشخص بشه شنبه هم باید برم خودم معرفی کنم ...همین دیگه ....... خوبیه خدمت اینه که برای همه یکسانه و هیچ تبعیضی نیست مثل بقیه چیزا ... همه چیز هم خوبه خوبه خوب...... تنها دل ماست که نیست
2-الان داشتم آلبوم عکسامو می دیدم چقدر خاطره ......... هیچ دورانی و هیچ زمانی برای من مثل بچه گیهام نمیشه یادش بخیر دوست دارم باز برم تو اون دوران کلا من آدمی هستم که به بچه گیهام خیلی وابسته ام باسه همین فکر میکنم زیاد فرقی با اون دوران نکردم فقظ یک چند سانتی قد کشیدم و یک کم صورتم مو درآورده و معصومیت و پاکی اون دوران از دست دادم .....همین به خدا
3-اگه بخوام خاطرات بچه گیهامو بگم به قول ادبا یک مثنوی میشه با هفتاد من کاغذ ....راستی سعید سال 66 یادته کلاس اول خانم گلپناه ..... به خاطر بمباران تا اسفند بیشتر مدرسه نرفتیم و قرار شد از تلویزیون آموزش ببینیم برنامه کلاس اولی ها ساعت 11 شروع میشد اما من به عشق مدرسه موشها که به عنوان زنگ تفریح بین درسا پخش میشد از هشت صبح از خواب بلند میشدم و چهار چشمی جلوی تلویزیون ساعت که یازده میشد کجابودیم ؟بیرون خونه, مدرسه تعطیل, وسط بازی .... از بچه ها کی گرگه ؟ سعید کله گنده ! دلم می خواد باز سوار سرویس مدرسه بشم با اون سرودایی که تو راه خونه تا مدرسه می خوندیم آقا ناخدا تو رو به خدا نیگه دار (آقا ناخدا راننده بود یک مرد نازنین که هنوز میبینمش) خلیج فارس ایران محل دفن ریگان (ما بچه های جنگ بودیم با همون فرهنگ).........راستی سعید کارتونها رو یادته اون بچه که هرروز ساعت پنج بعد از ظهر می اومد با اون آهنگ بگ بگ بگ بگ ... نیک و نیکو , چاق و لاغر , پروفسوربالتازا,وفتی بابا کوچک بود, جزیره ناشناخته(سریندیپیتی) و مدرسه موشها محبوبترین کارتون هام بودند........ بازم بگم ؟! ..... دستام میگن خسته شدیم بابا از تایپ بیخیال!
3- راستی چرا من این همه به بچه گیهام دلبسته ام؟
شاید به خاطر اینکه بهترین خاطرات زندگیم اون دوران بود
4-خدا رحمت کنه اون جوونایی را که سال 66 جون می دادن تا من مدرسه موشها را راحت تماشا کنم..... میدونی چیه؟
آدم نباید ناشکر باشه!


#FFFFFF

صفحه اصلي :: آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?